میـــم
3 subscribers
4 photos
witrin.blog.ir

مرتضی‌معادی
Download Telegram
Channel created
بهش بگو تو رشوه‌ی خدا به من بودی، وگرنه من که آدم «قالوا بلیٰ» نبودم!
@noushdaruw
پنهان نکن خال لبت را... دوستش دارم!
پیچ و‌خم پیراهنت را... دوستش دارم!
تب کردنم یعنی تو در من شعله‌ور هستی
خاکسترم؛ خاکسترت را... دوستش دارم!
#دو_بیتی
#1
دلخوشی‌های کوچک!

حقیقتا متعجبم چطور این حرف از دهان یک آدم در می‌آید. چطور می‌شود آدم به ناچیزیِ چیزی دل‌خوش باشد؟
دلخوش بودن واقعا چیز کوچکی نیست! دلخوش به یک نگاه، به یک حرف، به یک آینده... دلخوش به یک چیز کوچک بی‌اهمیت شدن، خودش اهمیت برایش می‌آورد. بزرگش میکند. شب و روز آدم را پر میکند. دلخوشی کوچک نداریم! دلخوشی یک برش کامل از یه زندگی بی‌انتهاست. وقتی آدم دل‌خوش به چیزی میشه، کم‌کم تبدیل میشه به فکر روز و خواب شب آدمیزاد. دلخوشی کوچک... یا انقدر که میگن کوچک نیست، یا چیز دل‌خوش کننده‌ای نیست. ولی مطمئنم چیزی به اسم دلخوشی کوچک نداریم!
الکی نگین دلخوشی‌های کوچک.
هیچ‌وقت نگین
کلمات از اعداد بیشترند!
قربانگاه را بالا می‌رود آفتاب
سایه می‌چرخد
ابر سر تعظیم فرود
و روح، تنِ چرکِ چروکیده را بر فراز
می‌آورد!
جسد سُر می‌خورد به قله‌اش...
جَذَبه دارد،
عریان می‌سوزاند،
آسمان!
در؛
شانه بالا ‌افتاده
پنجه در خاک
و زانو، خُردْفشرده در سنگ!

تا باران بگیرد
سایه می‌چرخد
تا رها کند
می‌ایستد
دوباره میچرخد،
مشت
تا شانه می‌خشکد در گِل!
دامان خیس کوه، آینه می‌شود آسمان را
و فرو میبلعد
همه را
تا نای نفس کشیدنش!
که سایه را
بایستاند!

نه ناگهان،
آتش از دهان کوه زبانه خواهد زد
مهتاب آینه را
و آینه زمین را
می‌روشناند!
و ظلمت
آب می‌شود در آتش.
ماه دامنه را پایین می‌خراشد
از سر تواضع.
یک‌مشت گل از آینه پایین می‌افتد!

و هرگز...
هیچ‌کس نمی‌فهمد
آفتاب، بالا رفته...
پایین آمده... .
قربان‌گاه، دیگر نخواهد بود
قربانی دیگر نخواهد خواست
#1
کاش لااقل آیینه میخندید!
اینو توی دفتر قدیمیم پیدا کردم... با اینکه احتمالا نوشتنش بر می‌گرده به پنج، شش سال پیش، چقدر هنوز تازه‌ است!!!

به هر زبانی می‌گویم دوستت دارم
دَر دَم،
منسوخ می‌شود!
@noushdaruw
جمله‌های خوب کتابایی که می‌خونیم رو برای هم بفرستیم!
@noushdaruw
از اون نکته‌های خیلی دم‌دستیه که یهو به خودت میای میبینی، عه، راست میگه‌ها!
Atomic habits
@noushdaruw
“بدون آزادی اندیشه، آزادی در عمل آزادی پوچی است!“
جوئل شارون