🌏🕊🗣 @imamalisociety
"ترازو و مشق و نان"
سه گانه ی ناموزونی برای تو
ترازویی که مشق شد
نان نشد
نان برای تو مشق شد
سیاه مشق "نان":
"بابا نان داد!"
مقابل تو ایستاده ام
گرچه به خاکم فکنده ای!
خط قرمز میکشی
به همه ی مشق های زندگی ام
که "بابا نان نداد!"
عکس: بازار بندرعباس
#کودک_کار
goo.gl/NfAo4X
"ترازو و مشق و نان"
سه گانه ی ناموزونی برای تو
ترازویی که مشق شد
نان نشد
نان برای تو مشق شد
سیاه مشق "نان":
"بابا نان داد!"
مقابل تو ایستاده ام
گرچه به خاکم فکنده ای!
خط قرمز میکشی
به همه ی مشق های زندگی ام
که "بابا نان نداد!"
عکس: بازار بندرعباس
#کودک_کار
goo.gl/NfAo4X
🌏🕊🗣 @imamalisociety
۱۳ آذر روز ملی بیمه
احساس امنیت، یکی از اصلیترین و بنیادیترین نیاز بشر است و از آنچنان درجهای از اهمیت برخوردار است که میتواند دیگر نیازهای مادی و معنوی بشر را تحت تاثیر قرار دهد.
بیمه یکی از مطمئنترین روشهای احساس امنیت در دنیای کنونی به شمار میرود.
در حالیکه بسیاری از کودکان در محلات حاشیه در کارگاهها مشغول به کار میباشند اما از داشتن حق بیمه محرومند و کارفرمایان تمایلی به پرداخت حق بیمه برای ایشان ندارند. ساعات کار بالا در کارگاه هایی چون پرسکاری احتمال نقص عضو را برای افراد شاغل در آنها بخصوص کودکان که از توانایی جسمی پایین تری برخوردارند افزایش می دهد. داشتن بیمه های درمانی جز حقوق حداقلی و اولیه برای کودکان شاغل در این کارگاهها می باشد که عموما دستمزدی ناچیز دارند. لذا ورود دستگاه های ناظر به این حوزه بسیار ضروری به نظر می رسد که تجربه نشان داده کارفرمایان به خودی خود به این مساله تن در نخواهند داد.
#کودک_کار
goo.gl/86lsUH
۱۳ آذر روز ملی بیمه
احساس امنیت، یکی از اصلیترین و بنیادیترین نیاز بشر است و از آنچنان درجهای از اهمیت برخوردار است که میتواند دیگر نیازهای مادی و معنوی بشر را تحت تاثیر قرار دهد.
بیمه یکی از مطمئنترین روشهای احساس امنیت در دنیای کنونی به شمار میرود.
در حالیکه بسیاری از کودکان در محلات حاشیه در کارگاهها مشغول به کار میباشند اما از داشتن حق بیمه محرومند و کارفرمایان تمایلی به پرداخت حق بیمه برای ایشان ندارند. ساعات کار بالا در کارگاه هایی چون پرسکاری احتمال نقص عضو را برای افراد شاغل در آنها بخصوص کودکان که از توانایی جسمی پایین تری برخوردارند افزایش می دهد. داشتن بیمه های درمانی جز حقوق حداقلی و اولیه برای کودکان شاغل در این کارگاهها می باشد که عموما دستمزدی ناچیز دارند. لذا ورود دستگاه های ناظر به این حوزه بسیار ضروری به نظر می رسد که تجربه نشان داده کارفرمایان به خودی خود به این مساله تن در نخواهند داد.
#کودک_کار
goo.gl/86lsUH
🌏🕊🗣 @imamalisociety
کودکان کار
کودکان زندگی
همان هایی که از اول مرد بودند
همان اول زندگی
کودکی در آنان شکست
فال های زندگی
گل های بندگی
آری آن ها
کودکی خود را در خیابان ها گم کرده اند
و ماشین ها
آن ها را له کرده اند
مبينا صادقی فر
#کودک_کار
goo.gl/OFhp2X
کودکان کار
کودکان زندگی
همان هایی که از اول مرد بودند
همان اول زندگی
کودکی در آنان شکست
فال های زندگی
گل های بندگی
آری آن ها
کودکی خود را در خیابان ها گم کرده اند
و ماشین ها
آن ها را له کرده اند
مبينا صادقی فر
#کودک_کار
goo.gl/OFhp2X
🌏🕊🗣 @imamalisociety
اصول ده گانهی اعلامیهی جهانی
حقوق کودک
حقوق بشر...
همه را زیر سوال برده است
نگاه ملتمس کودکی که تمام آرزوهایش را
پشت چراغ قرمز جا گذاشته است،
کودک کار...
پسرکی که ملتمسانه کفش هایمان را واکس می زند
ماشین های چند صد میلیونی مدافعان حقوق بشر را برق می اندازد،
ماشین هایی که این روزها آنقدر بلند شده اند
که دیگر دست پسرک به شیشه ی ماشینشان هم نمی رسد!
پسری که غرورش را چهار راه به چهار راه جا می گذارد
تا برای خواهرش کفش عروسکی بخرد
دختر فال فروشی که حافظ را بیشتر از پدرش دوست دارد
چون به فکر شکمشان است،
دختری که به جای بافتن موهای طلایی عروسکش
تنها به یک چیز می اندیشد:
اگر دستمال کاغذی ها تا شب فروش نروند چه؟!
ندا اسدی
#کودک_کار
goo.gl/bjvqpz
اصول ده گانهی اعلامیهی جهانی
حقوق کودک
حقوق بشر...
همه را زیر سوال برده است
نگاه ملتمس کودکی که تمام آرزوهایش را
پشت چراغ قرمز جا گذاشته است،
کودک کار...
پسرکی که ملتمسانه کفش هایمان را واکس می زند
ماشین های چند صد میلیونی مدافعان حقوق بشر را برق می اندازد،
ماشین هایی که این روزها آنقدر بلند شده اند
که دیگر دست پسرک به شیشه ی ماشینشان هم نمی رسد!
پسری که غرورش را چهار راه به چهار راه جا می گذارد
تا برای خواهرش کفش عروسکی بخرد
دختر فال فروشی که حافظ را بیشتر از پدرش دوست دارد
چون به فکر شکمشان است،
دختری که به جای بافتن موهای طلایی عروسکش
تنها به یک چیز می اندیشد:
اگر دستمال کاغذی ها تا شب فروش نروند چه؟!
ندا اسدی
#کودک_کار
goo.gl/bjvqpz
🔴آرزوهای یخزده!
(متن ارسالشده توسط مخاطب ۱۵ سالهی اینستاگرام جمعیت امام علی)
🔻هوا سرد است؛ سردتر از روزهای قبل! امروز خورشید مهمان آسمان نیست. هوا سرد است؛ ولی نه سردتر از دنیای او! برف، آرام از آسمان میبارد و زمین را سفیدپوش میکند. فرصت خوبیست برای ساختن آدمبرفی؛ ولی او فرصتی برای ساختن آدم برفی ندارد. هیچوقت نداشته! برای او فرصت خوبیست که به سطل آشغالها سر بزند و دنبال بطری، کاغذ باطله و ... بگردد؛ بدون اینکه کسی او را مسخره کند یا به داخل سطل آشغال هلش دهد.
plink.ir/s8lCG
🔻گونی کثیفش را روی شانههای کبودش میاندازد. کفشهایی که سه سایز برایش کوچک است را به زور داخل پاهایش میکند. زخمهای پشت پاهایش فریاد میکشند. بیتوجهی میکند. بدون لباسی گرم و بدون هیچ دستکشی راهی خیابانها میشود. به اولین سطل آشغالی که میرسد به سمتش می شتابد. با وجود قد کوتاهش به داخل سطل خم می.شود. دست.های کوچک و یخزدهاش را داخل آشغالها میگرداند و چند تا بطری و قوطی پیدا میکند. آنها را درون گونیاش میاندازد و به راهش ادامه میدهد. به سراغ سطل آشغال بعدی میرود!
🔻در راه کودکانی را میبیند که سر چهارراه برای فروختن گلها یا شستن شیشه خواهش میکنند و از پنجرهی ماشینها آویزان میشوند. آنها هم مانند او متوجه برف و سرما نمیشوند. شاید سردی و سختی روزگار آنها سردتر و سختتر از سرمای این روزهاست!
در میان این همه تلخی که روی این تکه کاغذ بیچاره ردیف کردم چند سوال برایم پیش آمد:
خندههای کودکانهات را توی کدام چهارراه با گلهایت فروختی؟
بازیهای کودکانهات را توی کدام سطل آشغال گم کردی؟
شور و شوق کودکانهات را توی کدام خیابان همراه اشکهایت حراج کردی؟
#کودک_کار! متاسفم که پایان خوشی هم برایت، حتی دروغین، در انشایم نبود؛ آخر حتی سرنوشت هم نه برایت آغازی خوش نوشت نه پایانی خوش! که من بخواهم برایت پایان و آغازی خوش بنویسم!
#نه_به_کار_کودک
#زباله_گردی_حق_کودکان_نیست
🆔 @imamalisociety
(متن ارسالشده توسط مخاطب ۱۵ سالهی اینستاگرام جمعیت امام علی)
🔻هوا سرد است؛ سردتر از روزهای قبل! امروز خورشید مهمان آسمان نیست. هوا سرد است؛ ولی نه سردتر از دنیای او! برف، آرام از آسمان میبارد و زمین را سفیدپوش میکند. فرصت خوبیست برای ساختن آدمبرفی؛ ولی او فرصتی برای ساختن آدم برفی ندارد. هیچوقت نداشته! برای او فرصت خوبیست که به سطل آشغالها سر بزند و دنبال بطری، کاغذ باطله و ... بگردد؛ بدون اینکه کسی او را مسخره کند یا به داخل سطل آشغال هلش دهد.
plink.ir/s8lCG
🔻گونی کثیفش را روی شانههای کبودش میاندازد. کفشهایی که سه سایز برایش کوچک است را به زور داخل پاهایش میکند. زخمهای پشت پاهایش فریاد میکشند. بیتوجهی میکند. بدون لباسی گرم و بدون هیچ دستکشی راهی خیابانها میشود. به اولین سطل آشغالی که میرسد به سمتش می شتابد. با وجود قد کوتاهش به داخل سطل خم می.شود. دست.های کوچک و یخزدهاش را داخل آشغالها میگرداند و چند تا بطری و قوطی پیدا میکند. آنها را درون گونیاش میاندازد و به راهش ادامه میدهد. به سراغ سطل آشغال بعدی میرود!
🔻در راه کودکانی را میبیند که سر چهارراه برای فروختن گلها یا شستن شیشه خواهش میکنند و از پنجرهی ماشینها آویزان میشوند. آنها هم مانند او متوجه برف و سرما نمیشوند. شاید سردی و سختی روزگار آنها سردتر و سختتر از سرمای این روزهاست!
در میان این همه تلخی که روی این تکه کاغذ بیچاره ردیف کردم چند سوال برایم پیش آمد:
خندههای کودکانهات را توی کدام چهارراه با گلهایت فروختی؟
بازیهای کودکانهات را توی کدام سطل آشغال گم کردی؟
شور و شوق کودکانهات را توی کدام خیابان همراه اشکهایت حراج کردی؟
#کودک_کار! متاسفم که پایان خوشی هم برایت، حتی دروغین، در انشایم نبود؛ آخر حتی سرنوشت هم نه برایت آغازی خوش نوشت نه پایانی خوش! که من بخواهم برایت پایان و آغازی خوش بنویسم!
#نه_به_کار_کودک
#زباله_گردی_حق_کودکان_نیست
🆔 @imamalisociety