❗برای تصرف غزنى افغانستان به دست طالبان
جنگ، مادرم را که نوعروس جوانی بود، مهاجر ساخت و تا حالا او را که پیرزنی رنجور از نداشتههای زندگیاش است، رها نکرده است.
جنگ از من، کودک مهاجری ساخت که تمام دورهی مکتبش، به لهجهی دیگر و در جغرافیای دیگر و با مشقت درس بخواند اما صدایش را کسی نشنود. جنگ از کودک من، از دختر من، طفلی ساخت که در مهاجرت به دنیا آمد و در حالی که کودک بود با خوشباوریهای مادرش برای ساختن افغانستان نوین، به وطن بازگشت و اولین فریاد ترسش با دیدن زنی برقعهپوش در هرات، بروز کرد. حالا جنگ از دخترم نوجوانی ساخته است که مادرش هر روز نگران اوست و او نگران مادرش و از مادرم، پیرزنی که هر لحظه نگران دختر و نواسهاش است. هر انفجاری، جنازهی تکه تکه شدهی من را به یاد دخترم و مادرم میاندازد و هر انفجاری مرا نگران از زندگی همراه با تنهایی دخترم و مادرم. جنگ و انفجار ناخودآگاه ما را به سوی تلفنمان میبرد تا شمارهی عزیزانمان را بگیریم که آیا نفس میکشند؟ جنگ و ناامنی یعنی درد و نگرانی و دلواپسی. امروز خوب میدانم مادر ننگرهاری، مادر کابلی، مادر ارزگانی، مادر بامیانی، مادر بدخشانی و مادران این سرزمین از هر نقطه این مرز و بوم چه میکِشند.
امروز همهی مادران نگرانند.
پس لعنت بر جنگ، لعنت بر آتشافروزان جنگ و لعنت بر تروریست.
پلک میزنی...چند دقیقه ذهنت را مصروف کاغذها میکنی... با تلفن مصروف میشوی...
باز دل به خانهی اول برمیگردد...
باز به خانهی اول...مادران انتظار...سربازان در جنگ....خانوادههای آواره...غزنى
#افغانستان
#غزنی
✍🏻 نوشتهى يک دانشجوى افغان براى هموطنانش در غزنى
yon.ir/nbAGE
🔻🔻🔻
🆔 @imamalisociety
جنگ، مادرم را که نوعروس جوانی بود، مهاجر ساخت و تا حالا او را که پیرزنی رنجور از نداشتههای زندگیاش است، رها نکرده است.
جنگ از من، کودک مهاجری ساخت که تمام دورهی مکتبش، به لهجهی دیگر و در جغرافیای دیگر و با مشقت درس بخواند اما صدایش را کسی نشنود. جنگ از کودک من، از دختر من، طفلی ساخت که در مهاجرت به دنیا آمد و در حالی که کودک بود با خوشباوریهای مادرش برای ساختن افغانستان نوین، به وطن بازگشت و اولین فریاد ترسش با دیدن زنی برقعهپوش در هرات، بروز کرد. حالا جنگ از دخترم نوجوانی ساخته است که مادرش هر روز نگران اوست و او نگران مادرش و از مادرم، پیرزنی که هر لحظه نگران دختر و نواسهاش است. هر انفجاری، جنازهی تکه تکه شدهی من را به یاد دخترم و مادرم میاندازد و هر انفجاری مرا نگران از زندگی همراه با تنهایی دخترم و مادرم. جنگ و انفجار ناخودآگاه ما را به سوی تلفنمان میبرد تا شمارهی عزیزانمان را بگیریم که آیا نفس میکشند؟ جنگ و ناامنی یعنی درد و نگرانی و دلواپسی. امروز خوب میدانم مادر ننگرهاری، مادر کابلی، مادر ارزگانی، مادر بامیانی، مادر بدخشانی و مادران این سرزمین از هر نقطه این مرز و بوم چه میکِشند.
امروز همهی مادران نگرانند.
پس لعنت بر جنگ، لعنت بر آتشافروزان جنگ و لعنت بر تروریست.
پلک میزنی...چند دقیقه ذهنت را مصروف کاغذها میکنی... با تلفن مصروف میشوی...
باز دل به خانهی اول برمیگردد...
باز به خانهی اول...مادران انتظار...سربازان در جنگ....خانوادههای آواره...غزنى
#افغانستان
#غزنی
✍🏻 نوشتهى يک دانشجوى افغان براى هموطنانش در غزنى
yon.ir/nbAGE
🔻🔻🔻
🆔 @imamalisociety